هر روز که میگذرد ... من پیرتر میشوم و تو، سردتر.
و دیگر هیچ چیز بهترین نیست ... .
و من، این دگرگونی را احساس میکنم.
از این خاطرات سخت خواهم گذشت و سرزمین نامرادی را پشت سر میگذارم ...
یکی از همین روزهای دور و نزدیک.
با سلام و شرمندگی و این قول که از امروز هر ۱۰ روز یکبار خواهم نوشت ... این چندوقت نه اینترنت داشتم و نه حتی کامپیوتر!!!
ممنون از شما که با این شرایط باز هم سر زدید ... از صمیم قلب ممنونم.
سال نو عالی بود ... خوابیدم و خستگی درکردم.
( احساس میکنم امسال سال خوبیست و آماده ام برای زندگی کردن.)
رنجهایم را به تاریخ میسپارم ... و چندین باره آغاز میکنم.
و دوباره خواهم ساخت، تمام آنچه که ویران گشته بود.