سالهاست که در چهاچوبهای احترام و عرف پوسیده ام.
سالهاست که زندگی نکرده ام.
سالهاست که مرده ام.
من به تو چشم دوخته بودم و تو ... به قهوه و شعر و سیگار .
ولیکن هنوز هم با خاطره صدایت و ترسیم چهره ات ... ادامه میدهم.
نمیخواهم اهلی شوم ... به همین سادگی.